چهطور مخاطب درست پیدا کنید و بیشتر بفروشید
بازاریابی
آنچه میخوانید ترجمه و بازنویسی این مطلب است.
شما ماهها (یا حتی سالها) وقت صرف نوشتن یا تولید کتابی کردهاید. آن را برای فروش روی وب قرار میدهید و بعد… هیچ خبری نمیشود، هیچ صدایی بلند نمیشود و سکوت.
موضوع این است که نوشتن کتاب لذتبخش یک داستان است و جذب مخاطب برای آن بالکل داستان دیگری است. همانجوری که برای نوشتن و آماده کردن کتابتان سخت کار میکنید، باید در مورد جذب مخاطب هم حسابی انرژی بگذارید.
برای این که مخاطب درست برای اثرتان پیدا کنید، میتوانید پله به پله با این شیوهها پیش بروید. اول مخاطبتان را مشخص کنید. بعد مخاطبتان را درک کنید. بعد همان جاهایی بروید که مخاطبانتان حین گشتوگذارهای اینترنتی میروند و دست آخر این که از همان چیزهایی حرف بزنید که مخاطبانتان حرف میزنند.
۱. مخاطبتان را مشخص کنید.
واقعا مخاطبان شما چه کسانی هستند؟ فرض کنید کتابی برای گروه سنی نوجوانان نوشتهاید. ممکن است پیش خودتان فکر کنید «هر نوجوان یا آدم بیست و دو، سه سالهای عاشق کتاب شما خواهد شد.» ممکن است اینجوری فکر کنید که هر کسی که بین سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۳ دنیا آمده از کتاب شما خوشاش خواهد آمد. اما این راه شروع ماجرا نیست. باید از مخاطبتان تعریف دقیقتر و خاصتری داشته باشید.
هر قدر مخاطبتان را دقیقتر مشخص کنید، نتیجه بهتر خواهد شد. کتاب خواندن از آن دسته کارهای خیلی شخصی است. بنابراین، به جای این که بگویید «کتاب من درباره نوجوانهاست» بهتر است ببینید چند جور نوجوان خواننده کتابی است که نوشتهاید. آنهایی که ادبیات علمی-تخیلی دوست دارند؟ آنهایی که داستانهای علمی-تخیلی کابوسوار دوست دارند؟ علمی-تخیلیهای کابوسوار دوره ویکتوریا؟ علمی-تخیلیهای کابوسوار دوره ویکتوریا با رمانس غلیظ؟ نوجوانهایی که از همه اینها خوششان میآید و توی دبیرستان یک عالم رفیق دارند یا آنهایی که تکرو و تنها هستند؟ نوجوانهایی که لباسهایشان را از فروشگاههای زنجیرهای میخرند یا آنها که لباسهایشان را خودشان میبافند؟
مخاطبتان را تا جایی که میتوانید مشخصتر کنید. هدف شما باید این باشد که گروه کاملا خاصی از آدمهایی را پیدا کنید که حسابی طرفدارتان بشوند. راحت با این که مخاطبتان «همه جور آدمی» باشد کنار نیایید، چون «همه جور آدمی» به شما این امکان را نمیدهد که بازاریابیتان را از آن نقطه شروع کنید.
۲. مخاطبتان را درک کنید.
به عنوان مخاطب باید بلد باشید که چهطور برای شخصیتتان شناسنامه درست کنید. موقع بازاریابی هم باید همین کار را با مخاطبانتان بکنید. به گروه مشخصی که از مخاطبانتان درست کردهاید فکر کنید، آن وقت بنشینید و آنقدر بالا و پایینشان کنید تا درست آنها را بفهمید. مثلا:
۱. اگر کتابتان غیرداستانی است، رزومهای برای خواننده ایدهآلتان بنویسید.
۲. اگر داستان عاشقانهای مینویسید، تصور کنید خواننده ایدهآلتان کیفاش چه شکلی است و فهرستی از چیزهایی بنویسید که توی کیف است.
۳. اگر مخاطبتان کودک است، فهرستی از چیزهایی بنویسید که دوست دارد (کامیون اسباببازی، همستر و لگو) و چیزهایی که دوست ندارد (خواب بعد از ظهر، قارچ و این که مادرش به جای این که بهش توجه کند، زل زده است به گوشی موبایلاش).
۴. میز کار یا اتاق خواب خواننده ایدهآلتان را تصور کنید و هر چیزی را که در آن میبینید توصیف کنید.
۳. جایی بروید که خوانندههایتان میروند.
حالا وقتاش است سراغ سایتهایی بروید که طرفدارهای بالقوهتان سراغشان میروند. پلههای اول و دوم را در نظر بگیرید و بعد سایتهایی را که آنها سراغشان میروند پیدا کنید. به این سایتها بروید و با آنها ارتباط برقرار کنید.
۱. آیا مخاطبتان مرد است و تحصیلکرده؟ پس LinkedIn را امتحان کنید. تحقیقات نشان داده مردها تقریبا دو برابر (۶۳٪) زنها (۳۷٪) از این سایت بیشتر استفاده میکنند و کاربران این سایت (۳۷٪) مدرک کارشناسی بیشتری در برابر کاربران فیسبوک (۲۰٪) دارند.
۲. اگر اثرتان به لحاظ نژادی تنوع بیشتری از مخاطبان را میطلبد، میتوانید توییتر را دنبال کنید. توییترنسبت به شبکههای اجتماعی دیگر تنوع نژادی بیشتری دارد
۳. نوجوانها مخاطبتان هستند. بابت رفتن به توییتر خودتان را به زحمت نیندازید. فقط ۸٪ از نوجوانها از توییتر استفاده میکنند.
۴. از چیزهایی حرف بزنید که مخاطبانتان دوست دارند بشنوند.
حالا که میدانید با چه کسی باید حرف بزنید و کجاها باید بروید، شروع کنید به معاشرت کردن. دوست پیدا کنید. اجتماعی باشید. هر چه نباشد، شبکه اجتماعی است دیگر.
به شبکههای اجتماعی مثل پیکنیکی فکر کنید که خواننده ایدهآل شما دوست دارد در آن شرکت کند. سوالی مطرح کنید که پاسخ سریع، احساسی یا اظهارنظر خوانندهها را به همراه داشته باشد. اگر توصیهای از شما خواستند محتاط باشید و در پاسخ لینک سایتهایی را در اختیارشان بگذارید که بتوانند اطلاعات عمیقتری پیدا کنند.
از همه مهمتر این که برای فروش کتابتان کاری نکنید که توی ذوق بزند. بله، وقتی در توییتر هستید، اشکالی ندارد که بخواهید آن را دوباره توییت کنند. اگر در فیسبوک هستید، اشکالی ندارد که بخواهید لایک برایتان بزنند. مثلا میتوانید آنها را در جریان برنامههای کتابتان، جشن امضا و برنامههای دیگری که در آن شرکت میکنید بگذارید، اما لینک خرید کتابتان را مدام برایشان نفرستید. چیزهایی را به اشتراک بگذارید که برایتان رابطه بسازند. مثلا:
۱. اجازه بدهید دیگران از کتابتان تعریف کنند.
۲. اجازه بدهید خوانندههایتان درباره کتابتان اظهارنظر کنند. میتوانید با خوانندههایتان مصاحبه کنید و روی یوتیوب لینکاش را بگذارید.
۳. مهمان وبلاگی بشوید. شما نویسندهاید. میتوانید به یکی از دوستان وبلاگنویستان پیشنهاد بدهید که برایاش درباره کتابتان چیزی بنویسید. این جوری هم شما درباره کتابتان حرف میزنید و هم او برای وبلاگاش خوراکی جور میکند.
۴. مسابقهای در سایت یا بلاگتان طراحی کنید که جایزهاش میتواند کتابتان باشد.
اگر میخواهید کتابتان بیشتر بفروشد، راه بیفتید و بروید و شروع کنید به معاشرت کردن و رابطه ساختن با آدمهایی که میتوانند خواننده ایدهآل کتاب شما باشند.
چهطور مخاطب درست پیدا کنید و بیشتر بفروشید: