بازگشت به آرشیو

نمایشگاه کتاب تهران چه‌جور جایی است

12 مه 2015، ساعت 5:31

کتاب‌خوانی

فکر کنید اولین بار است که می‌خواهید به نمایشگاه کتاب در مصلای تهران بروید. انگار که سال‌های قبل را به محل سابق نمایشگاه در محل دائمی نمایشگاه‌های تهران رفته‌اید و امسال اولین بار است که می‌خواهید به مصلا بروید. خب، برای شهر شلوغی مثل تهران، این که دو ایستگاه خط قرمز مترو یعنی شهید بهشتی و مصلا به نمایشگاه کتاب ختم می‌شود، خودش خبر بسیار خوبی است؛ چون لازم نیست ترافیک خیابان‌ها را تحمل کنید. اما بیرون آمدن از ورودی مترو همانا و گرفتار شدن در شهر بزرگ مصلا همان.

مصلا برای خودش شهری است، دردندشت است و بی‌حفاظ. درخت و سایه‌سار کم دارد و آفتاب تهران هم هیچ دریغی از تابیدن ندارد. بنابراین، در این شهر بی‌حفاظ، وقتی نقشه نمایشگاه را دست می‌گیری، انتظار داری همه جای این شهر روی نقشه درج شده باشد. بدانی هر جایی که می‌خواهی بروی کدام سمت را باید در پیش بگیری. اما دل‌تان را خوش نکنید. از این خبرها نیست. نقشه کامل نیست و از آن سخت‌تر، وقتی است که دنبال تابلوهای راهنما می‌گردی. هر از گاهی این‌ور و آن‌ور تابلویی نصب شده که می‌گوید سراغ هر بخشی می‌خواهی بروی از کدام طرف بروی، اما تا تابلوی بعدی و علامت راهنمای بعدی تقریبا یک فرسنگ راه است. بنابراین، می‌روی و می‌روی و می‌روی، از پله‌ها، راهروها، رواق‌ها، شبستان و پستی و بلندی تا مگر شانس بیاوری و سر از جایی دربیاوری که دنبال‌اش می‌گشته‌ای، وگرنه باید بروی سراغ دوستان بخش اطلاعات که چندان پرحوصله نیستند و اگر اصرار کنی، ممکن است جواب سربالایی به‌ات بدهند و ردت کنند پی کارت.

اما چیزی که دست‌اندرکاران برگزاری نمایشگاه از آن خبر ندارند (چون اگر داشتند، کمی در استفاده از این علامت‌ها اسراف می‌کردند) این است که کتاب‌خوان‌ها را اگر از در برانند، از پنجره وارد می‌شوند. بنابراین، برای جماعت کتاب‌خوان فرقی نمی‌کند که چند دور اضافی دور رواق‌ها و شبستان مصلا بزند؛ چون دست آخر راه‌شان را پیدا می‌کنند و نکته‌ای که دل‌شان را گرم می‌کند، دیدن چهره‌های آشنای نویسنده‌ها و مترجم‌هایی است که همه رنج راه را برای دیدن‌شان تحمل کرده‌اند و حالا می‌خواهند کتابی از ‌آن‌ها با امضای خودشان به خانه ببرند.

نمایشگاه کتاب تهران از آن جور جاهایی است که می‌تواند آدم را خسته و هلاک کند، آدم را یاد بازارهای مکاره‌ای بیندازد که هر گوشه‌اش هر کسی دارد ساز خودش را می‌زند، حتی غرفه‌های فروش سرکه و عسل و آب‌لیمو داشته باشد یا نان برنجی‌های کرمانشاه و پمادهای ورم مفاصل. اما یک نکته را نباید فراموش کرد: نمایشگاه کتاب تهران جایی است برای دور هم جمع کردن همه آدم‌هایی که دغدغه کتاب دارند، دغدغه کمک کردن به فضای فرهنگی کم‌جانی که اگر همین آدم‌ها هم از آن مراقبت نکنند، معلوم نیست همین تیراژ ۱۰۰۰ تایی کتاب‌ها هم به چه عددی تنزل پیدا کند. جمعیتی که در مصلا موج می‌زند ۵ برابر تعدادی است که در پاریس از نمایشگاه کتاب این شهر بازدید می‌کند. چیزی که عجیب است این است که با این جمعیت ۵ برابری، چرا هنوز برای قرار دادن کتاب در سبد خرید ایرانی‌ها باید التماس کرد. چنین جمعیتی سبد نمی‌خواهد، بار کتاب‌اش را باید با کامیون جابه‌جا کرد، البته اگر پول صرف خرید کتاب و وقت صرف خواندن‌اش کند.

نمایشگاه کتاب تهران چه‌جور جایی است:

نظر شما ثبت شد و پس از بررسی مدیریت سایت منتشر خواهد شد.