بازگشت به آرشیو

«سپانلو یک نوستالژی برای اهل ادبیات بود»

13 مه 2015، ساعت 12:09

یادداشت

احمد پوری

سپانلو را که به یاد می آوری یک لبخند به پهنای صورت می بینی. یک نگاه مثل پسر بچه های شیطان و یک خاطره که تورا از حافظه بی نظیرش به حیرت می اندازد. پیشتر از این هم در جایی نوشته بودم که سپانلو انصاف داوری را در حد کمال داشت. او در باره لاهوتی چنان منصفانه نوشت که باور نمی شد کرد که او از اساس با مشی فکری او مخالف است. برای او مخالف بودن با لاهوتی امری شخصی بود و به خودش ربط داشت نه به واقعیتی که درباره لاهوتی می دید. بارها این مساله را با خودش درمیان گذاشته بودم و از او خواسته بودم نقد و بررسی بیشتر بنویسد. همیشه همان لبخند همیشگی را تحویل داده بود و گفته بود" اتفاقا طرح هایی دارم."

سپانلو یک نوستالژی برای اهل ادبیات بود. از نسل رشگ برانگیزی بود که با  درشت دانه های ادبیات شب های کافه نادری و پیاده رفتن های خیابان استانبول و لاله زار، در کافه ها سر شعر مجادله کردن ها را در زندگی اش داشت. سپانلو دوستان و هم نسلانی داشت که هرکدام چراغی پرنور در ادبیات و هنر ما هستند. او از این جمع رفت و من شکی ندارم همان هم سالان او بیشتر از همه ما اندوه از دادنش را دارند. من هم نه تنها دوستی گران قدر بلکه یکی از همکاران نوگام ام را هم از دست دادم.

جای سپانلو بسیار خالی خواهد بود. 

«سپانلو یک نوستالژی برای اهل ادبیات بود»:

نظر شما ثبت شد و پس از بررسی مدیریت سایت منتشر خواهد شد.