مشارکت مالی همگانی و ارتباط بهتر با مخاطب
بازاریابی
آنچه میخوانید، مطلبی است که دبورا اِمین نوشته است. اِمین مدیر نشر Sullivan Street Press است.
بهنظر نمیرسد که هیچ صنعتی به اندازه صنعت نشر تا این اندازه تغییر را تجربه کرده باشد. برای همین هم بسیاری از ناشران کوچکی که انعطاف لازم را برای تطبیق خودشان با بازار کتاب نداشتهاند مجبور شدهاند از بازار رقابت کنارهگیری کنند.
حالا برآوردی را که ما کردهایم بهعنوان راهحل این بحران در نظر بگیرید.
این روزها شیوه سعی و تلاشها برای رساندن کتابها به بازار به دلایل خوبی عوض شده است و در حال حاضر، نویسندهها و ناشرها باید از بازار درخواست کنند که از پروژههای جدیدشان حمایت مالی کنند. وقتی که بودجه کافی برای معرفی کتابی نداشته باشیم و از این مطمئن باشیم که کتاب آنقدر خوب است که هر چه دیده و خوانده شود بهتر است، درستترین کار برای ناشران کوچک این است که پیش از انتشار کتاب کمپینهای طولانیمدت راه بیندازند، برای این که بتوانند برای انتشار کتاب پول فراهم کنند.
برای این کار باید بدانیم از نویسندهها چه چیزی بخواهیم و امیدوار باشیم که آنها را یاد بگیرند و انجام بدهند.
مهم نیست چهقدر نویسندهها در صحبت کردن با مخاطب درباره کتابی که نوشتهاند تسلط داشته باشند، چون تعداد کمی از این نویسندهها میدانند چهطور مستقیما برای چاپ کتابشان پول درخواست کنند و وقتی هزینه لازم برای تولید کتابشان فراهم شد، از امتیازهای فروش کتاب استفاده کنند. اگر نویسنده کتابهای دیگری هم نوشته باشد، این کار به نفع کتابهای دیگرش هم تمام میشود.
اغلب اینطور گفته میشود که شرکتهای کوچک سریعتر از شرکتهای بزرگ میتوانند تغییر موضع بدهند، چرا که زیرساخت این شرکتها جوری است که بهسختی میتوان مانور داد. بههر حال، حتی با داشتن انعطاف بیشتر و بدون در نظر گرفتن اندازه یک شرکت، عمق درک شما از نویسندههایتان، بازاری که باید برای آن مخاطب پیدا کنید و این که چه کسی میتواند بیشترین کمک را به شما و نویسندهتان کند، ملغمهای عجیبی است از سازگاری و بصیرت داشتن نسبت به کاری است که انجام میدهید.
به اعتقاد من، مشارکت مالی همگانی به نویسندههای انتشاراتی من کمک کرده که اصول گفتوگوی مستقیم با مخاطبانشان را یاد بگیرند تا بتوانند از آنها بخواهند مبلغی را که برای تولید کتابشان به آن نیاز دارند بپردازند.
موضوع این است که خیلی از ناشرها میخواهند بار مالی تولید از دوششان برداشته شود و وقتی کتابی حمایت مالی لازم را برای انتشار کسب میکند، این بخشی از جامعه است که محتمل هزینههایش شده، نه شرکت. به این شکل هم نویسنده و هم خواننده از پروسه تولید کتاب سردرمیآورد و از آن نفع میبرد و اگر مخاطب نتواند از این پروسه سردربیاورد، وظیفه ما است که آن را برایاش توضیح دهیم.
یک دلیل دیگر برای این که نویسندهها باید مسئله مشارکت مالی همگانی را جدی بگیرند این است که به این ترتیب با خواستههای مخاطبانشان آشنا میشوند. ارتباط نویسنده با خوانندهها از طریق شبکههای اجتماعی یا بهشکل خصوصیتر از طریق ایمیل باعث میشود که نویسنده ایدههایش را هر چه بیشتر در اختیار خوانندهها قرار دهد، با آنها وارد تعامل شود و وقتی کتاب با حمایتهای مالی آنها چاپ شد، به کمک حامیان مالی کتاباش جامعهای دور خودش درست کند.
این شکل از بازاریابی، این درگیری مستقیم با مخاطب، کار سادهای نه برای آموزش دادن است و نه یاد گرفتن.
با تمام مشکلات، تغییرات و شکستهایی که صنعت نشر با آن در طول این سالها مواجه بوده، هنوز کتابهایی تولید میشوند که برای درک بیشتر ما از این دنیا ضروری بهنظر میرسند. این که چهطور این محصولات را بهتر تولید کنیم، میتواند سوال ما باشد، اما این که چرا تولیدشان میکنیم، جای سوال ندارد. این که جامعه خودمان را دورمان جمع کنیم، چشمانداز درخشانی بهنظر میرسد.
مشارکت مالی همگانی و ارتباط بهتر با مخاطب: