چهطور در اثاثکشی کتابهایتان را جابهجا کنید
کتابخوانی
همیشه جابهجا کردن کتابها در اثاثکشی یکی از سختترین کارهاست، هر چند که در عین حال کار بسیار لذتبخشی هم هست. لذتاش وقتی است که میخواهید کتابها را دوباره در قفسه جوری بچینید که فکر کنید دوباره در خانه خودتان هستید. نویسنده این مطلب میگوید بعد از یک دهه خانه عوض کردن و ۱۳ بار جابهجایی به هشت نکته رسیده که عمل به آنها میتواند کمک کند کتابهایتان را راحتتر جابهجا کنید.
۱. کتابهای بهترتان را سوا کنید.
یکی از بهترین اتفاقات موقع اثاثکشی این است که انگیزه کافی پیدا میکنید بعضی کتابهایتان را که دوست ندارید و در قفسه کتابهایتان جا خوش کردهاند، جدا کنید و کنارشان بگذارید. کار کارتن کردن کتابها را یک یا دو ماه قبل از این که بخواهید اسبابکشی کنید شروع کنید. طی هر باری که سراغ کتابخانهتان میروید، از خودتان سوال کنید آیا واقعا کتابهایی را که نمیخوانید میخواهید با خودتان حمل کنید یا نه. بیشتر وقتها جواب نه است. وقتی کتابی را کنار گذاشتید، دیگر بهاش فکر نکنید. آنها را به دستدوم فروشیها ببرید یا ببخشیدشان.
۲. از کارتنهای کوچک استفاده کنید.
فکر کنم این نکته استفاده از کارتنهای کوچک کاملا بدیهی است، اما همه بیشتر مواقع این نکته یادمان میرود. سایز مناسب کارتن برای کتاب ۳۰ در ۴۰ سانت است، اما اگر قرار باشد آن را فقط با کتابهای جلد اعلا پر کنید، خیلی سنگین میشود. کارتنهای موز مناسبترین کارتنها برای این کار هستند. اگر از کارتنهای بزرگتر استفاده میکنید، فقط ۷۵ درصد از حجم کارتن را با کتاب پر کنید، بقیه را با لباس پر کنید یا با اشیاءِ سبک یا با کاغذ یا حبابهای کاغذی تا از کتابها محافظت شود.
۳. در مورد شیوههای بستهبندی خلاقیت داشته باشید.
اگر مسیر خانه جدید نزدیک است، میتوانید از کیسههای پلاستیکی سوپر مارکتها، جعبه و حتی پاکتهای خرید استفاده کنید. یکی دیگر از چیزهایی که به کارتان میآید، چمدانهای چرخدار است. میتوانید کتابهایتان را توی چمدانها بگذارید و لباسهایتان را که سبکتر است در کارتنها. از هر چیزی استفاده میکنید، یادتان باشد تهاش سفت و محکم باشد، چون اگر کتابها روی پایتان بیفتند خیلی درد دارد.
۴. برای بستهبندی استراتژی داشته باشید و کارتنها را با درایت برچسب بزنید.
برای کار بستهبندی باید کاملا استراتژی داشته باشید. کتابهای مربوط به هم را که در یک قفسه گذاشتهاید، با هم در کارتن بگذارید. این جوری موقع گذاشتن کتابها توی قفسه دنبال کتابهای مرتبط به هم نمیگردید. جوری کارتنها را برچسب بزنید که بعدا گیج نشوید. این کار باعث میشود در زمان صرفهجویی کنید و موقع باز کردن کارتنها خسته نشوید. اگر قفسههایتان را جوری چیدهاید که دوست دارید، میتوانید ازشان عکس بگیرید و موقع چیدن دوبارهشان همان ترتیب را بهکار ببندید.
۵. کتابها را اول از همه کارتن کنید.
درست است که کار جمع و جور کردن کتابها همیشه وسوسهبرانگیز است، اما بهترین کار این است که کتابها را همان اول کارتن کنید. وقتی این کار را زودتر انجام میدهید، دقتتان هم برای بستهبندی بیشتر است.
۶. با احتیاط بستهبندی کنید.
کتابها را از عطف در کارتن قرار بدهید. میشود کتابها را هم تخت توی کارتن گذاشت یا بهصورت قائم گذاشتشان توی کارتن. میشود مخلوطی هم باشد از همه اینها. فقط حواستان باشد کتابی خم و مچاله نشود، چون وقتی از کارتن بیرون بیاوردیشان، تاب برداشتهاند.
۷. حواستان به کتابهای اورژانسی باشد.
همه کتابهایتان را بستهبندی نکنید. یادتان باشد چند تایی را برای قبل و بعد از بستهبندی کنار بگذارید، مخصوصا وقتی که معلوم نیست دوباره کی همه کتابهایتان را میتوانید جلو چشمتان ببینید. این کتابها را هم میتوانید در کارتنی کنار وسایل ضروری دیگر بگذارید. زندگی بدون داشتن کتاب میتواند شبیه فاجعه باشد.
۸. اول کارتن کتابها را باز کنید.
اگر خانهتان کوچک باشد، این که بیست کارتن کتاب دور و برتان باشد، خیلی سخت میشود. همین که مبلها را جابهجا کردید و تختخواب را علم کردید و غذایی خوردید، بروید سراغ باز کردن کارتنهای کتاب. برای کتابخوانها هیچ چیز بیشتر از مرتب کردن کتابها و گذاشتنشان در قفسه حس آرامش خانه را نشان نمیدهد. اگر فضای مخصوصی برای کتابهایتان دارید، مثلا اتاق اضافهای برای آنها، میتوانید کتابها را از جعبهها درآورید و سر فرصت جابهجایشان کنید.
آنچه خواندید بازنویسی و ترجمه این مطلب است.
چهطور در اثاثکشی کتابهایتان را جابهجا کنید:
پوران موسوی
خیلی جالب بود . من چون مستاجر بودم همیشه غصه بسته بندی کتابهایم را داشتم و از همه بیشتر مراقب کتابهایم هستم موقع بسته بندی دقیقا کتاب ها راب سته می کنم و چند تا را جدا می گذارم و خیلی لذت می برم وقتی دست به سر رویشان می کشم و دبوارهمی خواهم درقفسه جدید بگذارم چنان لذتی به من دست می دهد که قابل توصیف نیست . از نوجوانی کتاب می خواندم و اولین کتاب را در دوره نوجوانی به دلیل اینکه همیشه مقاله های خوب سر صف می خواندم بردم کتابی از ارنست همینگوی هنوز هم دارمش .و همه پول تو جیبی ام رابه جای خوراکی می دادم برای کتاب . یک روز کتابم را به دوستی امانت دادم با دست چرب و گوجه ای کیثفش کرده بود یک روز تمام اشک ریختم همه از کارم تعجب کرده بودم هنوز هم همان حس را نسبت به کتابهایم خودم و حتی کتابهای نویسندگان دیگر دارم .الهه
چه جالب...همسر من هم تمام زندگی اش وقف کتابه.توی خونه 2-3000 هزار جلد کتاب داریم و هیچی مثل کتاب خوندن بهش امید و انگیزه نمیده.البته چون کارش تحقیق و پژوهشه بیشتر اوقات مشغول کتاب خوندنه.همه واسه اثاث کشی ما عزا دارن ولی خودش بهترین زمان رو همون چیدن کتابها میدونه.