باراک اوباما و نقش کتابها در زندگیاش
کتابخوانی
میچیکو کاکوتانی، سرپرست بخش نقد کتاب روزنامه نیویورک تایمز، روز جمعه گذشته با باراک اوباما، رییسجمهوری آمریکا، در کاخ سفید مصاحبه کرده است. اوباما در این مصاحبه از نقش تعیینکننده کتابها حرف میزند، هم در دوره ریاستجمهوریاش و هم در دوره کودکیاش که بیشتر در تنهایی گذشته. او میگوید، « این جهان قابلحمل» همنشین او بوده و در جوانی به او کمک کرده تا خودش را پیدا کند، کمک کرده که بفهد به چه چیزهایی فکر میکند و چه چیزهایی برایاش مهم هستند. آنچه میخوانید ترجمه و بازنویسی بخشهایی از این مصاحبه است.
کاکوتانی: کتابهایی که روی کیندل به مالیا، دخترتان، دادهاید چه کتابهایی هستند؟ چند تایی از کتابهای موردعلاقه خودتان؟
اوباما: فکر میکنم بعضی از این کتابها یکجورهایی مظنونین همیشگی هستند، خب «برهنهها و مردهها (نوشته نورمن میلر، ترجمه: سعید باستانی) یا «صد سال تنهایی» (نوشته گابریل گارسیا مارکز، ترجمه: بهمن فرزانه). فکر میکنم مالیا هنوز این کتابها را نخوانده. بعد هم چند تایی کتابهایی که فکر میکنم در فهرست مطالعه همه آدمها نیستند. از جمله «دفترچه طلایی» دوریس لسینگ یا «زن سلحشور» نوشته مکسین.
کاکوتانی: تا حالا فرصتی پیش آمده درباره این کتابها با مالیا بحث هم بکنید؟
اوباما: بله، فرصتاش پیش آمده و درباره چند تایی حرف زدهایم. مالیا دوست دارد فیلمساز شود، بنابراین داستانسرایی خیلی توجهاش را جلب میکند. همین تازگیها «پاریس جشن بیکران» (ارنست همینگوی، ترجمه: فرهاد غبرایی) را تمام کرده. من به این کتاب اشارهای نکرده بودم، اما مالیا خودش از این ایده خوشاش آمده بود که همینگوی تصمیم گرفته بوده هر روز داستانی واقعی تعریف کند و بنویسد.
کاکوتانی: چی باعث شد بخواهید نویسنده شوید؟
اوباما: وقتی بچه بودم، عاشق کتاب خواندن بودم، چون زیاد سفر میکردیم و به خاطر این که مدام جابهجا میشدیم، خیلی وقتها بچههای دیگر با من غریبه بودند و بینشان خودی محسوبام نمیکردند… خواندن کتابهایی که میشد با خود اینور و آنور بردشان و در دنیایشان غرق شد و تنها به تو تعلق داشت، برایام خیلی جذابیت داشت.
کاکوتانی: میدانم که شما «جومپا لاهیری» و «جونو دیاس» را دوست دارید، این کتابها از مهاجران و رویای آمریکایی حرف میزنند.
اوباما: بهنظرم، کتابهای لاهیری، کتابهای دیاس از تجربههای مدرن مهاجرت حرف میزنند. اما فکر میکنم این تلفیق مسئله اشتیاق برای رسیدن به جایی بهتر و همزمان حس تعلق نداشتن به جای جدید و به عقب برگشتن مسئلهای جهانی است. با این نگاه، رمانهای این دو نفر به بسیاری از رمانهای آمریکایی ربط مستقیم پیدا میکند. در بعضی از رمانهای نویسندههای یهودی مثل فیلیپ راث و سال بلو این حس خیلی دیده میشود که آنها را خودشان را غیرخودی میدانند و آرزوی ورود به این دنیای جدید را دارند و از این مطمئن نیستند که از چه چیزهایی دارند دست میکشند -نمیدانند که دوست دارند از چه چیزهایی دست بکشند و از چه چیزهایی دست نکشند. بنابراین، این جنبه از رمانهای آمریکایی فکر میکنم در دنیای امروز واقعا معنا پیدا میکنند.
باراک اوباما و نقش کتابها در زندگیاش:
Zabi Amiri
تشکر از کتاب های رایگان تانویراستار نوگام
ممنون که کتابهای ما رو میخونید.