روح انگیز شریفیان
نویسنده و مترجم
متولد 1320، متخصص روانشناسی تعلیم و تربیت و داستان نویس است.
در کودکی برای بچه های همسن خود، قصه می گفت؛ ساعتها. خود نوشته است:
"مادرم می گفت که چرا اینقدر دروغ سر هم می کنم. اگر عکسی از نوجوانی ام ببینید همیشه کتابی زیر بغل دارم و همیشه سرم تو کتاب است. پدرم نگرانم بود که زیادی کتاب می خوانم و از درس باز می مانم. از درس باز نماندم. سال ششم دبیرستان بودم، برای کنکور درس می خواندم، درکنسرواتوار تهران پیانو می زدم، کلاس زبان آلمانی می رفتم و همچنان کتاب می خواندم.
پول تو جیبی ام را جمع می کردم تا با برادرم آخرین کتابهای چاپ شده را بخریم. در امتحان زبان آلمانی برای اعزام دانشجو قبول شدم، اما کنکور نه. و به اطریش رفتم. این سال 1342 بود.
در اتریش، روانشناسی تعلیم و تربیت خواندم. در کنسرواتوار پیانو هم می زدم. در آن زمان گاهی داستانهای کوتاهی می نوشتم که به تازگی پیدایشان کرده بودم و البته یکسره همه را پاره کردم از بس احساساتی بودند. عنوان تز دکترایم تاثیر تربیتی پدر بر زندگی و شخصیت کودک بود".
خوانندگان ایرانی روح انگیز شریفیان را با کتاب هایی چون دست های بسته، چه کسی باور می کند رستم، روزی که هزار بار عاشق شدم و کارت پستال می شناسند. دست های بسته درسال 1370 منتشر شد. چه کسی باور می کند رستم در سال 1382 چاپ شد و همان سال موفق به دریافت جایزه گلشیری گردید. وبلاگ نقد واوبلاگ در مورد این کتاب می نویسد: "این رمان هم همانند داستانهایى که نویسندگان ایرانى مقیم خارج از کشور مى نویسند دغدغه آدمهایى است که به گذشته شان گره خورده اند. گذشته اى که خاطره شده و خاطره اى که گذشته است و مى بایست فراموش شود. اما حسرت مى شود. حسرتى که دستمایه شده و در آن داستان کودکى ها و کودکى آدمها، عشق ها و روابط آدمهاى در حال تغییر روایت مى شود". روزی که هزار بار عاشق شدم مجموعه داستان های کوتاهی ست که نشر مروارید در سال 1384 منتشر کرد. کارت پستال در سال 1387 توسط نشر مروارید به چاپ رسید. شریفیان در مورد این رمان می گوید: "ین اثر نیز مانند رمان «چه كسی باور می كند رستم؟» درباره ی زندگی بیرون از ایران است؛ اما منظور از مهاجرت، غربت نیست..."
شریفیان کارهایی هم در حوزه روانشناسی تعلیم و تربیت دارد: مامان من ترا دوست ندارم. ، .بدو بدو کلاست دیر شد، آخ آخ باز دعوا کردی؟، اخمهایت را بازکن ، دلم گرفت و بچه چرا اینقدر نق می زنی؟ از کارهای شریفیان است.
روح انگیز شریفیان کتاب هایی هم به فارسی برگردانده است؛ کتاب سرگذشت مدرسه سامرهیل در انگلستان و کتاب روش تربیتی آزاد از این دسته اند. علاوه بر این تعدادی از داستانهای کوتاه نویسنده نیز به انگلیسی ترجمه و در مجموعه هائی چاپ شده است. مانند قصه پسرهایم که در سال 1995 در رقابت داستان های کوتاه لندنی به مرحله نهائی رسید.
آخرین نوشته شریفیان رمانی است به نام خدای من، خدای من، که در پاییز 1389 به پایان رسید. این رمان تا به امروز از وزارت ارشاد اجازه چاپ نگرفته، و غیر قابل چاپ اعلام شده است.
روح انگیز شریفیان در حال حاضرسرگرم نوشتن رمان دیگری است و می نویسد "حسرت کسانی را می خورم که به زبان انگلیسی می نویسند، خواننده های بسیاری دارند و از سایه سنگین سانسور و خود سانسوری چیزی نمی دانند".
روح انگیز شریفیان هم اکنون در لندن زندگی می کند.