رضا حریر آبان

رضا حریر آبان

8 تیر ماه 1360 بود ساعت 12:30 ظهر. من که یادم نیست اما می گویند در بیمارستان مادر در مشهد زاده شدم در همان زمان که همه جا بمب می ترکید و کرور کرور انسان کشته می شد. 24 ساعت پس از انفجار مجلس زاده شدم. کودکی را در محله ی رضا شهر مشهد به جوانی رساندم. در خاک و خاکریز و هیچ رسالتی برای خودم نمی دیدم مگر شیطنت و شلوغی. تا اینکه در 13 سالگی به خاطر اندک علاقه ای که داشتم وارد گروه تئاتر کیانیان شدم و این آغازی شد بر شروعی که هنوز پایانش نرسیده است. آغازی که انگار با مرگ به پایان خواهد رسید.سال 76 وارد رشته ی سینما شدم و در همان سال فهمیدم که به درد سینما و هنر گروهی نمی خورم. پس شروع به نویسنده گی و عکاسی کردم. دو کتاب در ایران با نام حقیقی چاپ کردم و سه کتابم ممنوع الچاپ شد. اکنون به جز کتاب «بچه های ایرانشهر» سه مجموعه داستان و یک مجموعه نمایشنامه و دو مجموعه شعر آماده چاپ دارم. خلاصه آنکه حاصل 16 سال نوشتن و ممنوع بودن را در قفسه ای آماده چاپ کرده ام.

کتاب‌ها

بچه های ایران شهر

بچه های ایران شهر

از دانشگاه هنر فارغ التحصیل شده و به تهران مهاجرت کردم. در حالیکه بیست و چهار سال داشتم. اثری چاپ شده؛ اثری متوقف و اثری …