بازگشت به آرشیو

مهم‌ترین کتاب‌هایی که سال ۱۴۰۱ خواندیم؛ به انتخاب دوستان نوگام

23 مارس 2023، ساعت 17:24

متفرقه

«نقد، نظریه و ادبیات کودک»

پیتر هانت

انتخاب: کتایون اسلامی - نویسنده‌ی کتاب «گلاتش و غار شگفت‌انگیز»

«داستان‌هایی که کودکان می‌شنوند به آنها کمک می‌کند درباره‌ی چگونگی دنیا، انتظارات و تصوراتی کسب کنند؛ بدون این که فشار پریشان کننده‌ی جدا کردن واقعیت از افسانه وجود داشته باشد. هرچند سرانجام خواهند فهمید که تنها بخشی از این دنیا داستانی(ساختگی) است.»

ادبیات کودک چیست؟ آیا متن‌هایی که برای کودکان نوشته می‌شود احتیاجی به نقد و نظریه‌پردازی دارند؟ نقش رسانه‌ها، سانسور و سیاست در تولید ادبیات کودک چیست؟ تمامی این مفاهیم را می‌توان در کتاب «نقد، نظریه و ادبیات کودک» اثر پیتر هانت پیدا کرد. کتاب از دوازده فصل تشکیل شده است، و هرچند که نویسنده آن را در ۱۹۹۱ در بریتانیا منتشر کرده، یعنی زمانی که مطالعات ادبیات کودک با امروز تفاوت زیادی داشته است؛ باز هم می‌توان گفت خواندن آن خالی از لطف نیست. آن هم در کشورهایی همچون ایران که چنین کتاب‌هایی چه از لحاظ تألیف و چه ترجمه در آن انگشت‌شمار است. البته همیشه کمبود و یا نبود اصولی نقد چه در زمینه‌ی ادبیات (به خصوص ادبیات کودک) و چه فضاهای دیگر در ایران احساس شده و می‌شود. متاسفانه همچنان در نقاطی از جهان ادبیات کودک را زمینه‌ای برای بحث‌های جدی نمی‌دانند. در صفحه‌ی ۲۰۶ و ۲۰۷ کتاب از قول تری ایگلتن (منتقد و نظریه‌پرداز مارکسیست) می‌خوانیم که: «غیرسیاسی بودن یعنی حمایت کردن از وضعیتی که از قبل وجود داشته، یعنی حمایت از "لیبرال کاپیتالیسم" (شما اگر از لیبرال کاپیتالیسم خرسند باشید، نمی‌توانید همزمان ادعای بی‌طرفی کنید.) همانگونه که نقد لیبرال-انسانگرا ما را به خواندن لیرشاه به عنوان سند جور و ستم تشویق می‌کند. تشویق می‌شویم نمایش را دنبال کنیم و خود را از ضرورت انجام کاری علیه ظلم واقعی دور نگه داریم. همدلی خیالی و دور از واقعیت هدفی است که رو به خود دارد. خلاصه این که هر لیبرال-انسانگرایی که خواهان صلح، عدالت و عشق است در یک خود درگیری مطلق دست و پا می زند. زیرا تحقق این اهداف نیازمند کوشش فراوان، همانندسازی عمل و تغییر است که تمامی این‌ها در گفتمان لیبرال-انسانگرایی مسدود است. سر آخر، خواندن چنین کتاب‌هایی را مخصوصا به نویسندگان کودک و نوجوان توصیه می‌کنم، چرا که بسیار مهم است، نویسنده با چه نوع اندیشه‌ای برای مخاطب بنویسد.

با آرزوی تغییر و ایستادن در مقابل اندیشه‌هایی که جهان و انسان را بر لبه‌ی پرتگاه نگه داشته‌اند.     

***

واینزبرگ اوهایو

شرود اندرسون

انتخاب: شیوا شکوری - نویسنده‌ی کتاب‌های «سلام لندن» و نقشینه»

چشم بستم و کتاب‌هایی را که امسال خوانده بودم مرورکردم. زنی برای یافتن یک معشوق، لخت در خیابان می‌دود! کشیشی نگاه‌های دزدکی به زنی که در رختخواب خوابیده است می‌اندازد. او از ترس و وحشت می‌‌لرزد! تصویرهایی از مجموعه داستان «واینزبرگ  اثر شروود آندرسن» چاپ سال ۱۹۱۹، می‌روند و می‌آیند. اندرسن در این کتاب به مهم بودن سکس و اهمیت دردناک بدن در روابط انسانی می‌پردازد. شخصیت‌ها از کنار هم می‌گذرند. بدن‌های هم را می‌بینند و صدای هم را می‌شنوند، ولی پیوندی میان‌شان نیست و در بعد فیزیکی گم شده‌اند. اندرسن، «واینزبرگ اهایو» را با ۱۸۰۰ نفر جمعیت نشان می‌دهد. ساکنینش تنها هستند و از هم بیگانه و از گفتگو و درک متقابل و عشق ورزیدن ناتوان. او ما را با دو رویی و تظاهر، ناامیدی و موانع بازدارنده پشت یک شهرِ کوچک به ظاهر اصیل و شرافتمند روبه‌رو می‌کند و این جامعه را گروتسک می‌نامد. در مقدمه‌ی کتاب می‌گوید: «گروتسک در انسان، حقیقتی را برای خود برمی‌گزیند و آن را حقیقت محض می‌نامد و سعی می‌کند با آن زندگی کند، حتی اگر دروغ بودنش مشخص باشد.» شخصیت‌های این جامعه نابهنجارند، هم از نظر روانی و گاهی هم از نظر فیزیکی. آن‌ها در واقع کاریکاتوری‌اند از آنچه ممکن است باشند.

اگر کسی «واینزبرگ اوهایو» را بخواند متوجه می‌شود که فقط یک لحظه یا دو لحظه از زندگی هر شخصیت نشان داده می‌شود و چیز‌های زیادی در داستان اتفاق نمی‌افتند و در همان حال همه چیز با هم کار می‌کند تا به قول جیمز جویس، اپیفانی (رسیدن به یک درک شهودی) اتفاق بیفتد و آن لحظه‌ای است که هر جزء داستان، ما را به سوی روشن‌شدگی می‌برد و می‌بینیم و می‌شنویم و در حس‌ها جاری می‌شویم. بیشتر اتفاق‌ها هم در تاریکی است و تاریکی سایه بر تجربه‌های ناامید کننده و محزون و گروتسک‌ انداخته است که البته می‌تواند اشاره‌ای هم به ناتوانی از شفاف دیدن واقعیت‌های دنیا باشد. دوران درخشش اندرسن کمتر از ده سال بود. متاسفانه آنقدر خودش را تکرار کرد که از جایگاه ادبی‌اش سقوط کرد و دیگر هم نتوانست جایگاه موفقیت‌آمیزی در ادبیات به دست آورد.

***

The way of Zen

آلن واتس - نویسنده آمریکایی

انتخاب: خسرو دهدشت حیدری (دوتتسو ذنجی) - نویسنده‌ی کتاب «سفر به ذن»

در این کتاب ریشه و تکامل بودیسم را  معرفی می‌کند. ریشه  ذن  را در ترکیب آموزش عالیه بودا همراه با فلسفه لائوتسه و آموزش کنفوسیوس به بهترین نحو ارائه کرده است. هایکو «شعر ژاپنی» را گلچین کرده و  بعضی کوآن‌ها ( Quan) را تشریح کرده است.  اما شوربختانه از بنیانگذار بودیسم چینی «چآن»،  که به شاهزاده ایرانی قرن دوم ب.م ( آنشی گائو)  منسوب است هیچ  اشاره‌ای نشده. به نظر می‌رسد که پژوهشگرانی که درباره دستاوردهای  آنشی گائو پژوهش کرده‌اند و کتاب‌ها نوشته‌اند،  بعد از  چاپ کتابِ «طریقت ذن» نوشته شده باشد یا اینکه آقای آلن واتس از این پژوهش گسترده بی‌خبر بوده باشد. در بسیاری از موارد دیگر کار آلن واتس در این کتاب بسیار چشمگیر و آموزنده است.

***

انتخاب‌های فرهاد ح گوران - نویسنده‌ی «ما همه در عصر شکار به‌سر می‌بریم»

در سالی که گذشت نزدیک به پنجاه کتاب خواندم، که بیشترشان در واقع بازخوانی بود. چه بسیار کتاب‌ها نیز روی میزم ناخوانده ماند، دریغا و‌ حسرتا.
سال‌ها آرزو داشتم متن کامل اولیس را بخوانم. پیش‌تر فصلی از آن را با ترجمه‌ی منوچهر بدیعی خوانده بودم و دو دهه چشم به راه متن کاملش مانده بودم، این کتابی‌ست احیا کننده، احیای روح و ذهن خواننده‌ی رمان و بیداری او از کابوس تاریخ. سپاس از اکرم پدرام‌نیا که دست به این کار بزرگ زد و‌ سه جلد نخست آن را به دست ما رساند. امیدوارم فرصتی پیش آید و ترجمه‌ی فرید قدمی را نیز بخوانم. در باب اهمیت اولیس، شیوه‌ی روایت و آفرینش زبانی‌اش، آن قدر نوشته‌اند که مرا بی‌نیاز از هرگونه شرح و توصیفی می‌کند.
امسال، چند رمان به فارسی و‌ کوردی خواندم که از بهترین رمان‌های ایرانی در این سال‌هایند:
- طبرخون (محسن فاتحی)
- الف / یا (رضا علیپور ) که محمد رئوف مرادی آن را از کردی به فارسی ترجمه کرده است.
- گابۆڕ (سید قادر هدایتی) که به فارسی ترجمه نشده است.
این سه رمان، هر کدام واجد فرم و‌ زبانی خاص و‌ متمایزند.‌

حقیقت است که زندگی در وضعیت استثنایی، مهلک است. به دنبال روزی هشت ساعت کار طاقت‌فرسا و تردد در خیابان‌های هولناک تهران، اندک مجالی اگر دارم به خواندن متونی می‌پردازم که به میانجی آنها نوشتن رمان را پی می‌گیرم، مانند متون یارسان و‌ اسناد زندگی مردم زادگاهم در تاریخ معاصر.
سال ۰۱ با انقلاب ژینا رقم خورده است و‌ به گاه نوروز رسیده است. اکنون‌ که این کلمات را می‌نویسم در حال مرور تاریخ سیستان (به تصحیح محمد تقی بهار) هستم.‌ این هم قولی مشهور از آن کتاب:
هنگامی كه سپاهيان «قُتيبه»، سيستان را به خاک و خون كشيدند، مردى چنگ‌نواز، در كوى و برزن شهر - كه غرق خون و آتش بود - از كشتارها و جنايات «قُتيبه» قصه‌ها مى‌گفت و اشک خونين از ديدگان آنانی كه بازمانده بودند، جارى مى‌ساخت و خود نيز، خون مى‌گريست ... و آنگاه، بر چنگ مى‌نواخت و مى‌خواند:
با اين‌ همه غم 
در خانه‌ی دل 
اندکی شادی بايد 
که گاهِ نوروز است.‌

***

مردی که می‌خواست خوشبخت باشد

لوران گونل

انتخاب: مهدی دادستان - نویسنده‌ی کتاب «خانه‌ی کوچک کوچه‌باغ هشت‌آباد»

رمان لوران گونل را چند بار خوانده‌ام و آن را به چند نفر از دوستانم هدیه کردم. 

پرسوناژ اصلی داستان  پروفسور زبان فرانسه دبیرستانی در یکی از شهرهای فرانسه است که دیدارش با مردی پیشگو در بالی اندونزی را به نگارش در آورده. نویسنده از ضمیر اول شخص مفرد برای بیان داستان استفاده کرده است. پروفسور در کمال سلامت است، مساله مالی ندارد اما در زندگی‌اش احساس کمبود می‌کند، از یک نواختی، تکرار و روز مرگی رنج می‌برد. دلشاد نیست و به دنبال خوشبختی به توصیه‌ی دوستانش به بالی سفر کرده برای گذراندن تعطیلات و نیز مشورت کردن با این پیشگو که آوازه شهرتش در همه‌ی دنیا پیچیده است و از دورترین نقاط جهان مردم برای شنیدن حرف‌ها و کمک‌های فکریش به این دهکده‌ی دورافتاده بالی سفر می‌کنند. در اولین رویارویی مرد پیر روشن ضمیر و دانا به او می‌گوید: «تو از سلامتی کامل برخورداری و در زندگی چیزی کم نداری اما خوشبخت نیستی. پروفسور احساس می‌کند این مرد پیر او را بهتر از خودش می‌شناسد و به او در مدت اقامتش کمک می‌کند تا خودش را پیدا کند. این تجربه زندگیش را زیر و رو می‌کند. نویسنده با زبانی ساده و دلنشین به طرح مسایل زندگی، و از خودبیگانگی انسان مدرن در جوامع غرب می پردازد.

***

انسان طاغی

آلبر کامو

نشر قطره، مترجم: مهبد ایرانی‌طلب

انتخاب: ناهید احمدپناه - نویسنده‌ی کتاب «یک روبان سرخ برای شاهزاده ونوس»

نوروز ۱۴۰۲ با کامو

بمیر و هستی شو

در این روزهای طغیان در برابر نابرابری‌ها، نمی‌توان از آلبر کامو نخواند و ننوشت. «آلبر کامو» با «انسان یاغی» فراتر از زمان و مکان، منِ ایرانی را به سوی ارزش‌هایی تازه فرامی‌خواند.

  «هر ارزشی سبب طغیان نمی‌شود اما هر طغیانی به گونه‌ای تلویحی ارزشی را می‌طلبد.»

این تجربهٔ مسلم این روزهای ما است که تنها در طول چند روز و چند ماه ارزش‌های جامعهٔ ایرانی را جابه‌جا کردیم.

کامو با این سوال می‌آغازد که؛ طاغی کیست؟

و پاسخ؛ انسانی که «نه» می‌گوید.

و پرسش بعدی؛ منظور او از «نه» گفتن چیست؟

و پاسخ می‌دهد؛ این وضع دیگر بیش از حد طولانی شده است. تا حالا هر چه بود گذشت، اما دیگر بس است. مرزهایی هست که نباید از آن‌ها گذر کرد.

کامو چنان زیبا وضعیت بشر امروز را که مثال واضح و ملموس این وضعیت، ایرانی امروز است، تمام و کمال پرداخته است که برگزیدن جملاتی از کتاب برای تشویق و الزام دوستان به خواندن آن کافی است و بیشتر از آن گزافه‌گویی است. من که باشم که از کامو و از انسان طاغی بگویم، پس به جملاتی از کتاب بسنده می‌کنم و امید دارم که تک تک آن‌ها که قلب‌شان برای ایران و آزادی می‌تپد، انسان طاغی و دیگر کتاب‌های آلبر کامو چراغی باشد برای روشنای راه طولانی در پیش رو به سوی ارزش‌های نو و ناب.

«از آنجا که برترین ارزش برای حیوان، حفظ زندگی است، آگاهی باید خود را تا فراز این غریزه برکشد تا ارزش انسانی بیابد. آگاهی باید شایستگی به خطر افکندن زندگی خود را داشته باشد. انسان برای این که از سوی آگاهیِ دیگری شناخته شود، باید آمادهٔ به خطر انداختن زندگی خود و پذیرش احتمال مرگ باشد.»

اما چرا کامو شناخته شدن از سوی دیگر انسان‌ها را با تمام دارایی خود یعنی زندگی خود معامله می‌کند؟

«انسان تا زمانی که خود را به گذران عمر چون حیوان محدود می‌کند، نه شناخته می‌شود و نه خود را می‌شناسد. او باید از سوی دیگر انسان‌ها شناخته شود. تمامی آگاهی، در اساس، تمایل به شناخته شدن و شناخته شده اعلام شدن از سوی آگاهی‌های دیگر است. این، دیگران‌اند که ما را می‌زایند.»

پس به باور کامو «بمیر و هستی شو.»

***

​سینما جهنم؛ شش گزارش درباره‌ی آدم‌سوزی در سینمارکس آبادان

کریم نیکونظر

انتخاب: از ویراستاران نوگام

​​درباره‌ی آتش‌سوزی سینما رکس آبادان و کشته‌شدن صدها انسان در روز ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ مصاحبه و مستند و کتاب در همه جا پیدا می‌کنید. چه به روایت آنها که وابسته به جمهوری اسلامی هستند و چه روایاتی در خارج از مرزها و از سوی گروه‌های اپوزیسیون. بخش اول کتاب که شرح آن شب کذایی است را خیلی سخت تمام کردم. هولناک است و خشمی که در جانم می‌دوید غیرقابل توصیف بود. البته این حال به وقایع کنونی ایران هم بی‌ارتباط نبود.  باید آمادگی روحی کامل داشته باشید برای فصل اول کتاب. 

طبیعتا این کتاب قرار نیست پاسخ خیلی از چراها، چطورها و چه کسانی را با قطعیت بدهد. در انتهای کتاب هر کدام از ما نسبت به پیش‌زمینه‌های فکری و شواهد موجود نتیجه‌ای می‌گیریم اما به نظرم نکته‌ی کلیدی این کتاب این است که تا جایی که می‌شده شواهد و مدارک و روایات را کنار هم چیده. و مهم‌تر از همه سوابق تاریخی، روابط پشت‌پرده و بستر اجتماعی و سیاسی آبادان آن زمان را تا جایی که می‌شده شرح بدهد. جزییات نهفته در کتاب برایم بسیار باارزش بود. گاهی حس می‌کردم کریم نیکونظر با چنان مهارتی دارد از میان بمب‌های کنار جاده مانور می‌دهد که سالم رسیدنش به خط پایان دست مریزاد دارد! به هرحال این کتاب از ارشاد مجوز گرفته و این را نباید فراموش کرد.

یک نکته که نمی‌دانستم این بود که حتی پیش از سینما رکس، آتش‌سوزی سینماها یک حرکت اعتراضی مرسوم بوده و بعد از آن واقعه هم حدود ۵۰ سینما به دست انقلابیون در کل کشور آتش زده شده بود اما هیچکدام به فاجعه انسانی اینچنین ختم نشده بود.

سهل‌انگاری و پنهان‌کاری و از بین بردن مدارک و پیگیری نکردن سرنخ‌های اصلی و سرهمبندی، هم در نظام قبلی (که البته آن روزها برای بقا تلاش می‌کرده) و هم در نظام کنونی از روز روشن‌تر است. دادگاهی فرمایشی و پر از ابهام برای ختم ماجرا و ساکت کردن خانواده‌ی قربانیان.

ما حتی هنوز نمی‌دانیم دقیقا چند نفر آن‌شب جانشان را از دست دادند و چه کسانی جان به در بردند. بعد از ۴۵ سال، یک انقلاب، یک نظام دروغگو و یک جنگ هشت ساله، احتمال اینکه روزی بتوان کل حقیقت را یکجا دید بسیار اندک است. اما به لطف تمام کسانی که این چهاردهه بخشی از این حقیقت را حفظ و بیان کرده‌اند، داستان آن شب جهنمی هرگز فراموش نخواهد شد.

***

«کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتا خندیدیم»

اسلاونکا دراکولیچ

انتخاب: از ویراستاران نوگام

یکی از بهترین کتاب‌هایی که سال ۱۴۰۱ خواندم، کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتا خندیدیم» نوشته اسلاونکا دراکولیچ، ترجمه رویا رضوانی، نشر گمان بود. او نویسنده و روزنامه‌نگار تحسین‌شده‌ای است که مطالب زیادی در مورد زندگی تحت تسلط کمونیسم نوشته. دراکولیچ در این کتاب تجربیاتش را از رشد در جامعه‌ای بازگو می‌کند که در آن آزادی بیان سرکوب می‌شود و حقوق فردی به طور معمول نقض می‌شود. نویسنده از طریق داستان‌های شخصی خود، تصویری واضح از مبارزات روزمره‌ی مردم ترسیم می‌کند. همچنین نشان می‌دهد چگونه همراه خانواده و دوستانش با واقعیت‌های سخت زندگی در یوگسلاوی کمونیستی کنار آمدند و راه‌هایی برای خندیدن و روشن کردن وضعیت خود یافتند. کتاب دراکولیچ یادآوری مهمی است از میزان درایت و انعطاف‌پذیری روح انسان. داستان‌های او گرچه تلخ اما اغلب طنزآمیز، جذاب و آموزنده است. علاوه بر این، دراکولیچ در مورد باورهای غلط و خیال‌پردازی درباره‌ی غرب و تأثیرات نظام‌های دیکتاتوری شرقی بر فرد و جامعه و برداشتشان از مفهوم آزادی، درس‌های ارزشمندی برای ما دارد. این کتاب خواندنی، الهام‌بخش و قابل تامل است. کتابی ضروری برای هر کسی که علاقمند به درک تاریخ کمونیسم در اروپای شرقی و مبارزات افرادی است که تحت فشار یک رژیم سرکوبگر زندگی می‌کنند. نکته‌ی برجسته‌ی این کتاب برای من نگاه صادقانه، خودمنتقد و طنزآمیز نویسنده به جامعه‌ی قبل و بعد از کمونیسم است.

 

***

لینک‌های مرتبط:

کتاب‌هایی که در سال ۱۴۰۰ خواندیم

کتاب‌هایی که در سال ۱۳۹۹ خواندیم

مهم‌ترین کتاب‌هایی که سال ۱۴۰۱ خواندیم؛ به انتخاب دوستان نوگام:

نظر شما ثبت شد و پس از بررسی مدیریت سایت منتشر خواهد شد.

  • علیرضا روزبهانی

    چه دانستم که این "دریا" مرا زین‌ سان کند مجنون نگاهی کوتاه به رمان تحسین‌شده‌ی «تذکره‌ی بادها»، نوشته‌ی رضا عبدی در انبوه نویسندگان و شبه‌نویسندگان قلم‌به‌مزد سفارشی‌نویس که تنداتند کتاب می‌چاپند و صفحات سفید بی‌گناه را با واژه‌های بی‌خون و خایه می‌آلایند، رضا عبدی نویسنده‌ای است از جنس و جنم دیگری که راه و روش دراز و پر رمز و راز خودش را پیموده و می‌پیماید؛ از کتاب "یادم باشد دوستت داشته باشم" تا "تذکره‌ی بادها"که این کتاب اخیر، به فهرست کتاب‌های کلاغ سفید مونیخ ۲۰۲۳ نیز راه یافته است که من در سطرهایی که می‌آیند به اختصار به این کتاب می‌پردازم و می‌کوشم اندکی از زیبایی‌های روایی و بصری آن را یادآور شوم. "تذکره‌ی بادها" داستان پسری است به اسم هرمز که در کاسه‌ی آب چیزها می‌بیند که نمی‌تواند یا نمی‌خواهد به زبان بیاوردشان. کودکی نشسته در جمع بزرگان قبیله، زیر نگاه و نظر منتظر آنان که هر کلامش را می‌شنوند و بزرگانه تفسیر و تعبیرش می‌کنند. پرداختن به چنین موقعیت شگفت داستانی، با روایت اول شخص که بخش عمده‌اش را گفتگویی درونی، پیش می‌برد، همراه شده است با سیالیت ذهن و زبان که فورانش در ساحت شعر رخ می‌نماید و فرم شاعرانه. آنچه به مدد راوی خردسال می‌آید، موهبتی است در کاسه‌بینی، رسمی کهن آمیخته با افسانه‌ها و اساطیر زمان‌های نزدیک و دور در زمین‌های پهناور این دیار از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب رمزآلود، که قصه از قضا در کناره‌های دریای شگفتش روی می‌دهد،  و آنچه این موهبت را فراهم کرده است، میراثی است از پدران پدر که در هرمز نیز نشانه‌هایی به هم رسانده است. و آنچه روایت این شعر طولانی را یاری می‌کند، سخنان پدر است از جهان دیگر که دریا او را از هرمز گرفته است و هیچ دعایی تاکنون پدر را از دریا بازنگردانده است. در کنار این یاری پدرانه، عناصر دیگری نیز در این ولایت هوا، هرمز را یاری می‌کنند‌: از بادهای سرگردان تا خورشید، خواهر کوچک هرمز. رضا عبدی ماهرانه روایت پیچیده و رمزناک هرمز را با زبان زیبای شاعرانه پیش می‌برد و فرمی رشک‌انگیز می‌آفریند که در عرصه‌ی ادبیات کودک، اگر نگوییم بی‌همتا، دست‌کم نادر و کمیاب است. همه‌ی این زیبایی‌ها آنجا به اوج می‌رسد که کتاب را به دست بگیریم و بنگریم و مجذوب صفحه‌آرایی و ذوق سرشار پدیدآورندگان کتاب شویم. کتابی که بی‌اغراق، هر برگش تابلویی است چشم‌نواز مملو از پیچ و خم‌ خوشنویسی‌های این دیار و تصویرهایی کابوس‌وار که شگفتا آشنای هر نگاه و نظری است؛ از کودکان امروز تا کودکان دیروز این گوشه از جهان.جنس و رنگ کاغذ، قطع کتاب، فرم متفاوت صفحه‌آرایی، فونت‌ها و سایزهای کلمات رقصان و در هم شونده، به خودی خود زیبایند  و این زیبایی آنجا به اوج می‌رسد که تناسب درست و استواری با داستان و شیوه‌ی روایت می‌سازند. نویسنده‌ی "تذکره‌ی بادها" تعهدی بالاتر از قصه‌گو بودن برای خود قائل بوده که این چنین کتابی خلق کرده است: خلق سلیقه‌ی هنری در مخاطب نوجوان یا بالا بردن آن سلیقه. مخاطبی که دهه‌هاست دیگر گوشش به آن ادبیات تعلیمی کهن که پر بود از پیام‌های اخلاقی مستقیم که در پوششی از حکایت‌های عامیانه پیچیده شده‌، بدهکار نیست. عبدی مخاطب خود را برخلاف بیشتر نویسندگان این عرصه، دست کم نمی‌گیرد و به ذهن و جهان آنان به دیده‌ی احترام می‌نگرد. احترامی که بدین‌سان وسواس‌گونه تا مرز عشق پیش می‌رود، کتاب را خواندنی و به یادماندنی می‌کند و مخاطب را مشتاق دیدن و خواندن و به دست گرفتن دوگانه‌ی دیگر این سه‌گانه.
    12 ژانویه 2024، ساعت 11:05 پاسخ