پیام طامه
خیلی ها اشتباه من رو می کنن و توی مسیر اصلی زندگیشون قرار نمی گیرند. معضلی به نام انتخاب رشته و دیوی به نام کنکور.
خب مثل خیلی ها به زور مجبور شدم ریاضی-فیزیک رو انتخاب کنم. 5 ترم هم توی تهران مرکز کامپیوتر خوندم. ولی خب ادم مگه چقدر جون داره که دووم بیاره؟ بالاخره انصراف دادم و واسه بار دوم با کله رفتم تو دل همون دیوی که سه سال پیش با بدبختی پشت سر گذاشته بودمش. کنکور
این بار کمی شرایط فرق می کرد. شوق و ذوق خوندن ادبیات نمایشی باعث می شد حتی روزی 9 ساعت هم درس بخونم. کنکور گذشت و من به اون چیزی که می خواستم رسیدم
حالا من خوشحالم.آره شرایط بده. نویسنده اصلا آدم حساب نمی شه تو ایران. ولی من خوشحالم. یه سری آدم خلق می کنم، باهاشون زندگی می کنم و هر وقت دلم بخواد می کشمشون.
اینه زندگیه من