اميررضا بيگدلی
من؛ امیررضا بیگدلی، بچه تابستان تهران هستم. در تیر ماه سال ۴۹ در تهران به دنیا آمدهام. در بنبست بتشكن. بین میدان كندی و چهاراه آیزنهاور آن روزها كه میشود میدان توحید و چهارراه آزادی این روزها. بعد از انقلاب پدرم وام بنی صدری گرفت و در كرج خانهای ویلایی خرید. رفتیم كرج. به ۴۵ متری گلشهر. بلوار رضا پهلوی كه شد بلوار گلستان و بعد به نام بردار بزرگ دوستم شد بلوار شهید رحیم محمدی. من در همانجا بزرگ شدم. در دانشگاه آزاد كرج رشته زبان و ادبیات فارسی خواندم و خودم در خانه داستان نویسی را یاد گرفتم. شاگرد و مكتب دیدهی كسی نیستم. تا كنون ۴ مجموعه داستان منتشر كردهام:
۱- چند عكس كنار اسكله در سال ۷۸، نشر ماریه.
۲- آن مرد در باران آمد در سال۸۲، نشر قصه.
۳- آدمها و دودكشها در سال۸۸ ، نشر ثالث.
۴- اگر جنگي هم نباشد در سال ۹۴، نشر الكترونيكي نوگام.
در سال ۸۱ در اولین دوره جایزه ادبی هدایت برای داستان «حالا مگر چه می شود؟» از داستانهای مجموعه «آن مرد در باران آمد» موفق به دریافت تندیس صادق هدایت شدم و همچنین جشنواره ادبی اصفهان در سال ۱۳۸۳ این كتاب را شایسته دریافت لوح تقدیر دانست.
گزیدهای از داستانهای من به نام «باز هم پیش من بیایید» كه منتخبی است از داستانهای سه مجموعه بالا، در پاییز سال ۹۳ به دست نشر افكار چاپ و راهی بازار شده است.
همچنین این روزها در حال سر و سامان دادن به داستانهای پنجمین مجموعه داستانم هستند. نام این مجموعه داستان «داغ» خواهد بود. یكی از داستانهای این مجموعه به نام «سفته باز» موفق شد در بخش داستان كوتاه جشنواره تیرگان تورنتو سال ۲۰۱۵ مقام دوم را كسب كند.