#اکرم پدرام نیا
پایان انتظار برای خوانندگان نوگام؛ جلد دوم یولسیز منتشر شد
خبر
لندن، آبان ۱۳۹۹/November 2020- نشر نوگام با افتخار به اطلاع شما میرساند که جلد دوم ترجمه فارسی رمان یولسیز، اثر …
آشکار و نهان یولسیز: داستان یک ترجمه (۷)
آشکار و نهان یولسیز: داستان یک ترجمه
مثل خیلیها، در ثبت و بهخاطر آوردن تصاویر آدمها حافظهای قوی دارم، اما اسمها گرایش شدیدی به پریدن و فراموش …
آشکار و نهان یولسیز: داستان یک ترجمه (۶)
آشکار و نهان یولسیز: داستان یک ترجمه
«جان کانمی، کشیش والامقام، از پلکانی پایین میآید و دوباره ساعت صیقلخوردهاش را در جیب توییاش جاسازی میکند. پنج دقیقه …
آشکار و نهان یولسیز: داستان یک ترجمه (۵)
آشکار و نهان یولسیز: داستان یک ترجمه
«هرگز نتوانستم تعداد زنگهای ساعت را تا آخر بشمارم.»
من هم مثل دیک دایور در رمان «لطیف است شب» …
آشکار و نهان یولسیز: داستان یک ترجمه (۴)
آشکار و نهان یولسیز: داستان یک ترجمه
فریتز من را سر میزی نشاند که دو بشقاب و قاشق و چنگال با دستمالسفرههای مرتب، چند نوع زیتون، سُس …
آشکار و نهان یولسیز: داستان یک ترجمه (۳)
آشکار و نهان یولسیز: داستان یک ترجمه
برای ورود به آپارتمان فریتز از فضای سبزی در کنار تپهای گذشتیم و به باریکهراهی رسیدیم، که با پلکانی به …
آشکار و نهان یولسیز: داستان یک ترجمه (۲)
آشکار و نهان یولسیز: داستان یک ترجمه
با فریتز از ایستگاه اصلی زوریخ تاکسی گرفتیم به سمت محل اقامتم که از قبل با کمک خود اعضای بنیاد …
آشکار و نهان یولسیز: داستان یک ترجمه (۱)
آشکار و نهان یولسیز: داستان یک ترجمه
۱۷ مارس ۲۰۱۹ بود. همینکه هواپیمایم در فرودگاه زوریخ نشست و به وایفای آنجا وصل شدم، فریتز سن، …